روغن زرد

همه داستان های کوتاه من

همه داستان های من شامل قصه های کوتاه ، قصه های کودک و مقالات مارکتینگ

روغن زرد

صلاح الدین احمد لواسانی
همه داستان های کوتاه من همه داستان های من شامل قصه های کوتاه ، قصه های کودک و مقالات مارکتینگ

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

روغن زرد

روغن زرد

نویسنده : صلاح الدین  احمد  لواسانی

 =====================

 هستی : سلام شبتون بخیر

استاد : درود ، شب شما نیز زیبا ، چه خدمتی از دست من بر می آید؟

هستی : بنظرتون روغن زرد با کیفیت  میتونه توی کشور فروش داشته باشه

استاد :هر محصولی که بتوان اون رو خوب معرفی کرد. حتی اگر مرغوبیت لازم را نداشته باشد، نه تنها در ایران بلکه در آمریکا و اروپا هم که بازاری پیچیده دارند. قابل فروش است. حال اگر روغن زردِ با کیفیت بالا باشد که بی تردید می توان آن را فروخت.

هستی : پس روش فروش من ایراد داره  که  نمیتونم اونو بفروشم.

استاد :احتمالا همینطوره،البته این اشکال شخص شما نیست. تقریبا این مشکل نود و پنج درصد تجار ماست . نوع                      تبلیغ ما بر اساس سلایق شخصی مون برنامه ریزی میشه. نه خوشایند مخاطبین (خریداران) . ما تصور می کنیم بهترین روش را برای عرضه انتخاب کردیم.اما این تنها تصور ماست.

دومین اشکال انتخاب غلط خریدار است. شما احتمالا به کسانی مراجعه می کنید که تصور می کنید خریدارن خوبی

هستند. اما با پاسخ منفی روبرو می شوید.برای فروش هر کالا باید روش های خاص و مشتریان ممتاز آن را پیدا کرد.

مثلا تصور شما از خریداران این محصول چیه؟فکر می کنید خریداران شما چه کسانی هستند؟

هستی : واقعیت  اینه که  من  هیچ تصوری ندارم ، چون من در  ایلام زندگی می کنم و دسترسی به مشاور تجاری

 هم  ندارم ، اصلا از تجارت چیزی نمی دونم ولی دارم  اطلاعات جمع می کنم.

استاد : ببینید . وقتی خودتون هیچ تصویر روشنی از کاری که می کنید ندارید. چگونه می خواهید آن را به مشتری ارائه بدهید.برای فروش هر محصول شما نیاز به یک داستان زیبا دارید.که خودتون اون رو خوب درک کنید. بعد باید این داستان و درام زیبا را به مخاطبین منتقل کنید........ برای محصولتون یک داستان زیبا بسازید و خودتون باورش کنید. حالا این داستان را با تمام وجود برای افرادی که علاقمند به شنیدن داستان روغن حیوانی زرد هستند تعریف کنید.مطمئن باشید. اولین مشتری . قطاری از خریداران را بدنبال خود نزد شما  می آورد . بشرطی که درام زیبای شما را درک کندو ازش لذت ببره . همه چیز به خود شما بستگی داره و نه هیچکس دیگر .

هستی : آیا تعریف این داستان بصورت رو در رو با  مشتری تاثیر بیشتری داره؟ آیا تبلغاتی اینترنتی هم با  این     

روش جواب  میده؟

استاد : تبلیغ اینترنتی هم روش و تاثیر خودش رو داره ، روغن تولید کیست؟

هستی : عشایر .

استاد : خب ،  بسته بندی اش چیست؟

هستی : بسته بندی خاصی ندارم .چون وقتی  بسته بندی میشه مواد نگهدارنده لازم داره و این مواد باعث افت 

کیفیتش اون شده  و از  حالت سنتی  در میاد.

استاد : توی چه ظرفی میفروشید؟

هستی : ظروف شیشه  ای.

استاد : خب این خودش یک نوع بسته بندی هست.مگر نه؟

هستی : آره ولی از قدیم بسته بندی  نمی شده.

استاد : مگه توی شیشه نگهداری نمیشه؟

هستی : نه ، توی  خیک نگهداری میشه با  طعم و بوی طبیعی .

استاد : خب مگر مشتری ها وقتی میخرند. آن را توی شیشه نگه نمی دارند؟ بدون مواد نگهدارنده؟

هستی : بله

استاد : من خودم بیش از سی سال مصرف کننده روغن حیوانی کرمانشاهی بودم. و آشنا هستم با این محصول

روغن زرد یا حیوانی را میتوان در ظروف شیشه ای تا مدتها بدون تغییر رنگ ، مزه و طعم در شیشه نگهداری کرد

و هیچ مشکلی براش پیش نمی اد.

هستی: بله

استاد : خب پس براحتی شما میتوانی روی شیشه بعنوان بسته بندی حساب کنی.

هستی : ولی ما همیشه در  خیک  نگهداری می کنم.

استاد : و همیشه هم نتوانستید بفروشیدش ، یا حداقل بشکل تجاری نتوانستید بفروشیدش

هستی : بله درست  می گید.

استاد : پس باید راهکار های تازه را امتحا ن کنید. اگر روش های گذشته جواب داده بود. الان از من مشورت

 نمی خواستید.

هستی : درسته ، حق با شماست .

استاد : شما باید یک داستان یا درام زیبا بسازید.اولین چیز برای ساختن یک داستان رویایی . یک شخصیت است.

محصول شما الان بی شخصیت هست. نه ظرف مشخصی دارد و نام درست و حسابی، روغن زرد  در میان عوام ،

روغنی است که برای الیتام زخم های کهنه و ناجور استفاده میشه ،پس نام روغن زرد اسم مناسبی برای یک

محصول خوراکی نیست ، هر چند ممکن است در محل زندگی شما چنین نامیده شود.پس یک شخصیت مناسب براش

طراحی کنید.

یک نام و یک لباس زیبا که چشم ها را خیره کند. نام این شخصیت . می شود برند شما و لباس زیبایش بسته بندی

محصولتان است. اکنون شما  می توانید پس از این کار صدایش نموده و با غرور به دیگران معرفی اش کنید.

هستی : اسمش رو دان  میذارم و  توی  شیشه  عرضه اش می  کنم.

استاد : خب به  این  سرعت هنوز  زوده ، باید کمی بیشتر دقت کنید و بیاموزید.

هستی : آیا واسه اینکه یه لگو یا  طرح روی شیشه داشته باشه باید صنعتی  بشه؟

استاد : نه، یک برند خانگی کافیه ، خیلی ها توی تهران ترشی خانگی درست می کنند و در ظرف های زیبا با نامی

مناسب می فروشند و اتفاقا فروش بیشتری نسبت به محصولات مشابه صنعتی دارند. مثلا ترشی خاله نرگس

هستی: جدی ؟!

استاد : بله، جدی ، صدها برند اینجوری الان توی تهران در حال عرضه محصولات خودشون هستند.بشکل خانگی و

محلی شما یک شیشه مخصوص می خواهید نه یک شیشه معمولی  ........  و یک لیبل مناسب با برند خودتون .

این یک شروع مناسبه. عسل لیوانی تا حالا حتما دیده اید؟

هستی: بله  دیدم.

استاد : خب هیچ فکر کرده اید چرا عسل را در لیوان عرضه می کنند؟

هستی: نه راستش

استاد : مگر کسی عسل را سر می کشد؟ مثل چای؟

هستی : خیر

استاد : پس چرا؟ از  لیوان بعنوان ظرف یا  بسته بندی استفاده می کنند؟

هستی : نمیدونم چی بگم.

استاد : یه خورده فکر کن ... واقعا چرا برخی از تولید کنندگان عسل از لیوان بعنوان بسته بندی استفاده کردند ؟

هستی: شاید بدلیل  ایجاد  تفاوت با بقیه  عسل های  موجود  توی  بازار .

استاد : دقیقا ، چون غیر معمول هست. و مشتری رو بفکر  وادار می کنه . چرا لیوان؟  بعد فکر میکنه. خب بجای

شیشه عسل لیوانی میخرم. بعدهم از لیوانش برای مصارف دیگه استفاده می کنم. عسل فروش یه داستان ساخته و

مشتری  این داستان رو توی ذهن خودش گسترش میده و داستان خودش رو برای اون میسازه . و کم کم به این

داستان ها علاقمند وملکه ذهنش میشه. شما اگر به چیزی علاقمند بشی. کمتر ممکن است بطرف چیز دیگری بره.

هستی : درسته .

استاد : پس یه داستان زیبا بساز یک لباس خوشگل ملوس و یه نام زیبا مثلا نام شما زیباست .

هستی : آیا مشکل من عدم توجه به  داستان محصولم بود ؟

استاد : یکی از  مشکلاتت  این بود . حالا توجه کن : "هستی " هر کسی وقتی با نام شما برخورد می کنه بی اختیار

یک چهره ای  زیبا در تصورش از شما می سازه ، ممکن است شما واقعا زیبا باشید. مثل سپید برفی کارتون

آمریکایی یا نه بر عکس چهره ای زشت داشته باشید. اما تصور و داستان ذهنی پیش آمده از نام شما یک چهره

زیباست .تصور شما از نام صغرا چیست؟

هستی : یک زن با موهای  بلند و چهره ای کمی خشن

استاد : آیاواقعا کسانی که این  نام را دارند  دارای چنین چهره ای هستند؟

هستی: نه

استاد : من خانمی رو میشناسم  که نام شناسنامه ای او صغرا هست. اما چهره ای به زیبایی فرشتگان داستان های

کارتونی رو داره.  40 سال پیش نامش را در هنگام ازدواج به مریم تغییر داده است. پس یادتون باشه مشتری ها

بدون هر گونه شناختی ممکن روی فقط نام محصولتون قضاوتی اشتباه داشته باشند .

پس انتخاب نام مناسب بسیار حیاتی است. عجله نکنید. خوب در این زمینه فکر کنید. این با موفقیت و شکست شما

مستقیما ارتباط داره.

هستی : درست می فرمایید شما

استاد : البته این هم پایان آنچیزی که باید بدانید نیست. شما  هنوز  باید مراقب چیزهای دیگری باشید .در  فیس بوک

نام صغرا  را سرچ کنید .تصویر بانوانی که  نامشان این است چقدر  با  تصویر ذهنی شما  تفاوت  دارند؟

هستی :انجام  دادم،....... وای  خیلی  تفاوت دارند. اینها  واقعا جوان شاداب و  زیبا  هستند .  و با تصویر ذهنی

من  خیلی  تفاوت  دارند.

استاد : خب این همان  مشکلی است  مشتری های شما با روغن مرغوب . اما با یک نام  نا مناسب  شما می توانند

داشته باشند. " روغن زرد" – حتی " دان"  دان هیچ تصویر و تصوری در ذهن من که بسیار فانتزی و جستجو گر

هم هستم نمی سازه . چه توقعی از مشتری ها و مصرف کنندگان این نوع روغن که معمولا آدم های سنتی هستند و

دنبال نوعی نوستالوژی هستند ، دارید. پس روی نام و لباس زیبا روغن خود فکر کنید.

هستی : درست می گید  استاد باید  بیشتر  فکر کنم.

استاد : بازهم در این زمینه باهم گفتگو خواهیم کرد. برو و در مورد نام و بسته بندی  مناسب فکر کن.  شب خوبی برات

آرزو می کنم ......... بدرود

هستی : کاملا نگاهم  عوض شد  استاد ، شب شما  هم  بخیر ازتون ممنونم. به امید  گفتگوی  مجدد ......  بدرود


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: یک سوال مناسبروغن زرد

تاريخ : چهار شنبه 20 آبان 1394 | 1:52 | نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.